- عشوه کار
افسونگر، طناز، عشوه پرداز، عشوه زن، عشوه گر، لوند
معنی عشوه کار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قسمتی از مجرای قنات که آب از کف و دیوارۀ آن تراوش نمی کند و فقط برای عبور آب کنده می شود
(چَ / چِ مَ / مِ)
لغت نامه دهخدا
کار خوب و پسندیده. (آنندراج) :
چاک در پیرهن یوسف عقل افکندند
چشمه کاریست که در دست زلیخای دل است.
صائب (از آنندراج).
رجوع به چشمه شود
چاک در پیرهن یوسف عقل افکندند
چشمه کاریست که در دست زلیخای دل است.
صائب (از آنندراج).
رجوع به چشمه شود
(خُ کَ / کِ)
لغت نامه دهخدا
کارنو در کندن قنات، حفر قنات در قسمتهای خشک آن، مقابل آب ده. (یادداشت بخط مؤلف)
(چَ / چِ بَ)
لغت نامه دهخدا
عشوه سازنده. دلربا و دلفریب. (ناظم الاطباء). آنکه عشوه بکار برد. عشوه کار. عشوه زن. (فرهنگ فارسی معین) :
هفت و نه این صنم عشوه ساز
عقل فریب آمد و برنانواز.
امیرخسرو
هفت و نه این صنم عشوه ساز
عقل فریب آمد و برنانواز.
امیرخسرو
عشوه داننده. ناز و غمزه دان. آشنا بطریق کرشمه و عشوه:
کو بتی کز عشق او یک شهر جان افشانده اند
زرّ و سر بر عشوۀ آن عشوه دان افشانده اند.
خاقانی
کو بتی کز عشق او یک شهر جان افشانده اند
زرّ و سر بر عشوۀ آن عشوه دان افشانده اند.
خاقانی
(شُ لَ / لِ)
لغت نامه دهخدا
آنکه آتش برافروزد. آتش افروز. شعله گر:
شعله کاران را به خاکستر قناعت کردن است
هر کجا عشق است دهقان سوختن هم حاصل است.
بیدل (از آنندراج).
و رجوع به شعله گر شود
شعله کاران را به خاکستر قناعت کردن است
هر کجا عشق است دهقان سوختن هم حاصل است.
بیدل (از آنندراج).
و رجوع به شعله گر شود
افسونگر، طناز، عشوه پرداز، عشوه گر، فسونساز، کرشمه باز، لوند
خرامان، کرشمه کنان، نازان، نازکنان
